اميرمؤمنان على عليه السلام پيشواى بزرگ اسلام و امام اول شيعيان جهان در سال چهلم هجرى يعنى سى سال بعد از رحلت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم چشم از اين دنياى مادى فروبست و روح بلندپروازش از تنگناى اين جهان به ملكوت اعلى بال و پر گشود.
به دستور حضرت علی (ع)، فرزندانش امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام، بدن مطهر او را در زمين مرتفعى كه عرب به آن «نجف» مى گويد، مدفون ساختند. بدون اينكه مردم بدانند محل دفن حضرت علی (ع) كجاست.
آرى على عليهالسلام شخصيت عالي قدرى كه با زور بازوى وى كمر كفر و سطوت شرك و بت پرستى در هم شكست و با جانبازيهاى مردانه اش، تعاليم اسلام در سراسر عربستان گسترش يافت و مردم به دين خدا گرويدند، بواسطه كينه ديرينه اى كه دشمنان از وى بدل گرفته و در سينه پنهان داشته بودند، چنان از خلافت و روى كار آمدن وى نگران و ناراضى بودند كه اگر دستى به قبر او پيدا مى كردند، از تعرض به ساحت مقدس و مدفن مقدس آن حضرت خوددارى نمى نمودند.
از اين رو مدفن اميرالمؤمنان در حدود 150 سال همچنان از انظار عموم پنهان بود و فقط ائمه طاهرين و عده اى از شاگردان مخصوص آن بزرگواران از محل دفن آن حضرت آگاه بودند، و در فرصتهايى كه دست مى داد، دور از چشم دشمنان، تربت پاك شاه مردان را زيارت مى كردند.
مدفن اميرالمؤمنان در حدود 150 سال از انظار عموم پنهان بود
با اين وصف روزى هارون الرشيد در بيرون كوفه كه دشت وسيعى بود، به صيد آهو رفت. به فرمان او اطراف بيابان را قرق كردند و از هر طرف آهوان را رم مى دادند تا به تيررس خليفه قرار گيرند. ناگهان چشم هارون الرشيد به يك گله آهو افتاد و آنها را دنبال كرد، شكارچيان وى نيز تازى ها و بازهاى شكارى را رها كردند كه نگذارند آهوان فرار كنند.
آهوان بسرعت از تلى بالا رفتند و در آنجا خوابيده و آرام گرفتند. شكارچيان و هارون الرشيد ديدند همين كه سگها و بازهاى شكارى نزديك بلندى مى رسند هر كدام به سويى پرت مى شوند. آهوان بدون هيچ واهمه اى از بلندى به زير مى آمدند و همين كه سگها و بازهاى شكارى را بطرف آنها رها مى كردند به نقطه مرتفع تل بالا رفته و آسوده مى خوابيدند ولى هر بار كه سگها و بازها براى صيد آنها مى خواستند از بلندى بالا روند به طرز اسرارآميزى سقوط مى كردند.
هارون و همراهان تا سه بار شاهد اين وضع بودند، شكارچيان تعجب كردند و هارون حيران ماند. هارون دستور داد براى وى خيمه زدند و سفارش كرد بروند كوفه و مردى سالخورده كه از اوضاع آن محل اطلاع داشته باشد پيدا نموده بياورند پيرمردى فرتوت از قبيله بنى اسد را پيدا كردند و نزد هارون آوردند. هارون از پيرمرد پرسيد: آيا راجع به اين نقطه اطلاعى دارد و از گذشتگان خبرى شنيده است؟
پيرمرد گفت: اگرخليفه به من تامين بدهد كه خودم و اين محل در امان باشد اطلاعى كه دارم در اختيار مى گذارم.
هارون گفت: خدا را گواه مى گيرم كه از جانب من هيچگونه صدمه اى به تو و اين محل نخواهد رسيد.
پير مرد گفت: پدرم براى من نقل كرده كه در زمان پدرش شيعيان عقيده داشتند كه اين بلندى محل حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليهالسلام است. خدا اينجا را حريم امن خود قرار داده است و هر كس بدان پناه برد در امان خواهد بود.
هارون تا اين را شنيد از اسب پياده شد و آب خواست و وضو گرفت و در همان نقطه به نماز ايستاد سپس خود را به زمين افكند و تا سه روز گريه و زارى كرد…
هارون دستور داد گنبدى بر آن تربت پاك بنا كردند و هر بار كه به كوفه مى آمد به زيارت آن حضرت مى رفت. بدينگونه مدفن اميرالمؤمنين به دست يكى از دشمنان آن حضرت كشف شد و زيارتگاه خاص و عام گرديد.
منبع:امام علي نت
بسم الله الرحمن الرحیم
*******************
اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِكَ ومُعادیاً لأعْدائِكَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِكَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن.
خدایا قرار بده در این روز دوست دوستانت و دشمن دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیغمبرانت اى نگهدار دلهاى پیامبران.
غفلت از یار ، گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمیبینیمت
چشم بیمار شده ، تار شدن هم دارد
علی اکبر لطیفیان
بار الها
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی، چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در، که جز این خانه مرا نیست پناهی
باسمه تعالي
قبرهاپراست ازجواناني كه ميخواستنددرپيري توبه كنند…
گفتم كه به پيري رسم وتوبه كنم
آن قدرجوان مردويكي پيرنشد