هدف از این متن اینه که نگاهمون رو نسبت به تغییر کردن کمی عوض کنیم و منطقی تر به اون نگاه کنیم تا به جای پیچیده بودن، کمی تغییر را آسان تر ببینیم.
همهی ما بار ها تغییر کردن را تجربه کردهایم. اما گاهی از اون دلسرد شدیم و دیگر توان تغییر کردن را در خودمون نمیبینیم. بذارید با یک مثال موضوع را روشنتر کنم. فرض کنید شما یک آدمی هستید که اهل مطالعه نیستید و تصمیم به تغییر گرفتهاید که اهل مطالعه شوید. احتمالا اولین قدم شما اینه که وارد کتابفروشی میشوید و انگیزهی فراوانی برای تغییر دارید و ممکنه چندین کتاب قطور خریداری کنید. با همون انگیزه فراوان تصمیم میگیرید روزی ۴ ساعت یا ۲۰۰ صفحه مطالعه کنید (جو گیر شدن بیش از حد). همین جو گیر شدن و منطقی نبودن خود یک عاملی است برای عدم تغییر؛ پس از مدتی از مطالعه کردن زده میشوید و به همین راحتی دست از تغییر میکشید. اما راه حل منطقی برای تغییر چیست؟
1- ایجاد انگیزه در خود و تعریف هدف
همیشه شرایطی را که در آن تصمیم به تغییر میگیرید را به خاطر بسپارید. حتی میتوانید اون شرایط را بر روی کاغذ توصیف کنید. اون شرایط میتونه انگیزهی خیلی خوبی واسه شما باشه. اما قطعا در یک لحظه نمیشه همهی راه را پیمود. بنابراین هدف و چشم انداز خود را تعیین کنید که به چه نقطهای تمایل دارید برسید. اهداف خود را نه خیلی کوچک تصور کنید و نه خیلی آرمانی و دست نیافتنی. سعی کنید نقشهی راه را برای خود کمی شفاف کنید و بدانید به کجا قرار است برسید. تغییر بدون هدف مانند قرار گرفتن در مسیری است که انتهایی ندارد و سرانجامش بی راهه هایی است که چندان جالب نیست!
2- تقسیم بندی هدف به اهداف کوچکتر
حالا که هدف و چشم انداز خود را در نظر گرفتید و با انگیزه میخواهید وارد مسیر تغییر شوید،اهدافتان را به اهداف کوچک دست یافتنی تقسیم کنید. اما اهداف را نه آنقدر کوچک فرض کنید که هیچ چالشی برای شما ایجاد نکند و نه اینکه خیلی بزرگ تصور نکنید تا اصلا نشه به آن برسید.
۳- مداومت و اصرار بر انجام اهداف کوچکتر
عادت و تغییر خیلی شبیه هم هستند. همانطور که باید مدت ها یک کار مداوم را انجام دهید تا به عادت تبدیل شود، برای تغییر نیز نیاز به مداومت و تکرار داریم. تغییر یک شبه اتفاق نمیافتد. بنابراین سعی کنید با تکرار های روزانه به اولین هدف کوچک خود برسید و آهسته آهسته با پیمودن اهداف کوچکتر در نهایت به هدف نهایی خود برسید. یادتان باشد باید همیشه بر اجرا شدن اهداف کوچک خود اصرار ورزید. این اصرار به انجام کار، تمرینی است برای تغییرهای کوچک که سرآغاز تغییرات بزرگ است.
اگر روزی نتوانستید بر انجام و تکرار تغییرات کوچک خود اصرار ورزید، نگران نشوید. انسان همیشه خطا کار است و گاهی انگیزه ها و اهداف خود را فراموش می کند. از اینکه خود را سرزنش کنید که من نمیتوانم تغییر کنم و من همون آدم قبلی هستم و خواهم ماند، به شدت دوری کنید!!! در عوض سعی کنید به دنبال دلایل ضعف خود باشید که چرا از مسیر تغییر دور شده اید و تجربیات خود را یادداشت کنید و دوباره مسیر تغییر را از سر بگیرید. مطمئن باشید همهی این ضعف ها قسمتی از مسیر تغییر است. اگر تغییر ساده بود همهی آدم ها موفق بودند. اما چون تغییر سخت است، بنابراین انسان های قوی شایستهی کسب مدال تغییر هستند. بنابراین همه چیز طبیعی است که شما بار ها در مسیر تغییر شکست بخورید. اما سرانجام شما باید پیروز این میدان باشید. این جمله را همیشه تکرار کنید :)
مثال: برای همان کتاب خواندن، شما هدف بزرگ خود را این فرض میکنید که در عرض یک سال یک کتابخانهی ۵۰۰ تایی از بهترین کتابهای منتشر شده داشته باشید که همه را خواندهاید. اما شمایی که روزانه هیچ مطالعه مفیدی نداشتید و کتابهای قطوری نخواندهاید نمیتوانید یک شبه چند صد صفحه کتاب را با دقت بخوانید. بنابراین اهداف کوچکتر شما این میشود که روزانه ۲۰ صفحه کتاب را با دقت بخوانم. پس از مدتی تکرار، یواش یواش تعداد صفحات را زیاد میکنید و اینگونه به هدف نهایی خود می رسید.
۴- وسیعتر کردن دامنه تغییرات تا رسیدن به هدف نهایی
در هر مرحله که شما به اهداف کوچکتر خود دست مییابید، یک سری سختی هایی را تحمل کردهاید که تجربیات ارزندهای را با خود به همراه داشته. بنابراین شما از آدم قبلی به یک آدم جدید تبدیل شدهاید و این یک تغییر است. حالا وقت اون رسیده خود را کمی بیشتر به چالش بکشید. هدف بعدی خود را کمی بزرگتر از هدف قبلی در نظر بگیرید تا با تلاش بیشتر و کسب تجربه بیشتر، تغییرات بیشتری داشته باشید.
تغییر به نظر ساده میآید اما باور کنید اگر به دید یک سیستم به اون نگاه نکنیم و با اصول درست آن را پیش نبریم، هرگز موفق به تغییر نخواهیم شد. در مورد تغییرات خود سعی کنید یک برنامه تدوین کنید و روی هر قدم هوشمندانه تفکر کنید.
منبع:كوله پشتي
در برخی روایات یکی از نامهای امیرالمؤمنین علی علیه السلام «حیدر» معرفی شده است. یکی از آن روایات، روایتی است که داستان جنگ خیبر را نقل میکند. بر اساس این روایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هنگام مواجهه با مرحب (پهلوان یهودیان خیبر) خود را به نام «حیدر» معرفی میکند.[۱] البته ذکر چنین لقبی برای حضرتشان اختصاص به این مورد ندارد؛ در موارد دیگری نیز تصریح به این نام شده است.[۲] به نظر میرسد «حیدر» یکی از نامهای تقریباً مشهور امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. شاهد این مدعا این است که بسیاری از فرهنگ نویسان زبان عربی نیز تصریح میکنند که «حیدر» یا «حیدره» یکی از نامهای امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.[۳] معنای حیدر در زبان عربی حیدر به معنای «شیر»(نماد شجاعت و شکست ناپذیری) است. البته با این توضیح که از ویژگیهای زبان عربی آن است که برای یک چیز به لحاظ ویژگیهای مختلف نامهای متعدد قرار میدهد. در مورد علت نامگذاری شیر به حیدر دو نظریه مطرح کردهاند؛ یک اینکه شیر را به جهت داشتن مقام فرمانروایی و سلطنت «حیدر» میگویند. دلیل دیگر نامیدن شیر به حیدر؛ این است دارای گردنی کلفت و دست (ساعد و بازوی) قوی است. به همین جهت به جوانی که دارای بدنی پر و محکم و قدرتی سترک باشد جوان حادر میگویند.[۴] البته بعضی نیز در مورد معنای حیدر میگویند حیدر به معنای دور اندیش و کسی است که در ظرافتها و نکتههای دقیق امور و کارها اندیشه میکند.[۵] صفت کرار «کرار» به معنای کسی است که در هنگام جنگ، پی در پی و بسیار حمله کند.[۶] این وصف و لقب یکی از القابی است که پیامبر اکرم(ص) به امیرالمؤمنین علی علیه السلام داده است. خلاصه داستان به این صورت است که پیامبر اکرم(ص) پس از اینکه چند فرمانده برای گشایش قلعه خیبر تعیین نمودند و همه آنها بدون اینکه موفقیتی به دست آورند عقب نشینی کردند، فرمودند: «فردا مردى همانند خودم را به سوی ایشان [یهود خیبر] مىفرستم که هم او؛ خدا و رسولش را دوست مىدارد، و هم خدا و رسولش او را دوست مىدارند. او حملهکنندهاى بىگریز (کرار غیر فرار) است، و باز نگردد تا آنکه خدا فتح و پیروزى را به وى ارزانى دارد». پیامبر اسلام پیش از اعزام، نوید فتح و پیروزى داد، پس یاران آنحضرت در پى این کلام [براى آنکه انتخاب شوند] گردن کشیدند، و چون فردا شد، رسول خدا(ص) على را فراخوانده و به سوی یهودیان خیبر فرستاد، پس على(ع) را بدین فضیلت برگزید و او را «حیدر کرّار» «حمله کنندهاى بىگریز» نامید.[۷] [۱]. خلاصه جریان اینگونه است: مرحب یهودى، مردى شجاع و بلند قد بود و هیچ کسى نمىتوانست در برابر او ایستادگى کند. دایهاى داشت که کتابهاى گذشتگان را بر او مىخواند و مىگفت: هر کس مقابل تو قرار گرفت با او جنگ کن مگر کسى که اسمش حیدر است. اگر در مقابل او مقاومت کنى، به هلاکت مىرسى. در جنگ خیبر، وقتى که مردم از مقابله با دشمن عاجز شدند، به پیامبر(ص) شکایت بردند و از حضرتش تقاضا کردند تا على(ع) را به مصاف دشمن بفرستد. چشم على درد مىکرد. پیامبر اکرم در چشم ایشان از آب دهان مبارکش انداخت، خوب شد. سپس فرمود: «یا على! شرّ مرحب را از ما دفع کن». وقتى که على(ع) به طرف او رفت، مرحب نیز با سرعت به طرف آنحضرت آمد و هیچ اعتنایى نکرد و گفت: «من کسى هستم که مادرم مرا مرحب نامیده است». على نیز فرمود: «و من کسى هستم که مادرم مرا حیدر نامیده است». وقتى که مرحب، این سخن را شنید به خاطر آورد آنچه را که از دایهاش شنیده بود؛ لذا فرار کرد. (دایهاش گفته بود: با کسى که اسمش حیدر است جنگ نکن و الا کشته خواهى شد). ابلیس به صورت انسانى جلو او را گرفت و گفت: کجا فرار مىکنى؟ گفت: به من گفته شده که از حیدر بترسم. ابلیس گفت: حیدر که تنها این شخص نیست و حیدر نام در دنیا زیاد است، بر گرد شاید او را بکشى و اگر او را بکشى سرور قومت مىشوى و من نیز پشتیبان تو هستم. مرحب برگشت و در اندک زمانى، على(ع) او را کشت. ر. ک: مفید، محمد بن محمد، الإرشاد للمفید، ترجمه، ساعدى خراسانى، محمد باقر، ص ۱۱۳، تهران، اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش. قطب الدین راوندى، سعید بن هبه الله، محرمى، غلام حسن، جلوههاى اعجاز معصومین علیهم السلام (ترجمه الخرائج و الجرائج)، ص ۱۷۶، قم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش. .[۲] ر. ک: ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص ۱۷۰، قم، رضى، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش. [۳]. «الحَیْدَرَهُ: من أَسْمَاءِ الأسَدِ، و به سُمِّیَ عَلیُّ بنُ أبی طالبٍ- رضی اللَّه عنه- حَیْدَرَهَ». صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه، ج ۳، ص ۳۶، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. ابن منظور نیز در لسان العرب تصریح میکند یکی از نامهای امیرالمؤمنین علی علیه السلام حیدر بوده است. ابن منظور، لسان العرب، ج ۳، ص ۲۶۱، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق. [۴]. الحَادُورُ، و الحَیْدَرُ، و الحَیْدَرَهُ: الأَسَدُ. و من مجازِهِ: رماهُ اللّهُ بِالْحَیْدَرَهِ، أی بالهَلَکَهِ و بالدّاهیهِ الشّدیدهِ، کأنّها [الأسد فی شدّتها] الحَیْدَرَهُ: الأَسد؛ قال: و السَّنْدَرَهُ مکیال کبیر؛ و قال ابن الأَعرابی: الحَیْدَرَه فی الأُسْدِ مثل المَلِکِ فی الناس؛ قال أَبو العباس: یعنی لغلظ عنقه و قوّه ساعدیه؛ و منه غلام حادر إِذا کان ممتلئ البدن شدید البطش؛ قال و الیاء و الهاء زائدتان. ر. ک: لسان العرب، ماده «حدر». [۵]. قَالَ جَابِرٌ الْجُعْفِیُ الْحَیْدَرُ هُوَ الْحَازِمُ النَّظَّارُ فِی دَقَائِقِ الْأَشْیَاءِ. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهرآشوب)، ج ۳، ص ۱۱۰، قم، علامه، چاپ: اول، ۱۳۷۹ق. [۶]. سیاح، احمد، فرهنگ جامع، ماده «کرر». [۷]. ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول، ترجمه، جعفرى، بهراد، ص ۳۴۱، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
http://shiayan.ir برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شیعیان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ إنّي أسْألُكَ فيه ما يُرْضيكَ وأعوذُ بِكَ ممّا يؤذيك وأسألُكَ التّوفيقَ فيهِ لأنْ أطيعَكَ ولا أعْصيكَ يا جَوادَ السّائلين.
خدايا من از تو ميخواهم در آن آنچه تو را خوشنود كند و پناه مى برم بتو از آنچه تو را بيازارد واز تو خواهم توفيق در آن براى اينكه فرمانت برم ونافرمانى تو ننمايم اى بخشنده سائلان.
پيامبر صلي الله عليه و آله: ما مِنْ مائِدَةٍ اَعْظَمُ بَرَكَةً مِنْ مائِدَةٍ جَلَسَ عَلَيْها يَتيمٌ؛
هيچ سفره اى با بركت تر از سفره اى نيست كه يتيم بر سر آن بنشيند.
كنزالعمّال، ح ۶۰۴۰
امام على عليه السلام : ايّاكَ وَ التَّغايُرَ فى غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَاِنَّ ذلِكَ يَدْعُو الصَّحيحَةَ مِنْهُنَّاِلَى السَّقَمِ وَلكن اَحْكِمْ اَمْرَهُنَّ فَاِنْ رَأَيْتَ ذَ نْبا فَعاجِلِ النَّـكيرَ عَلَى الْكَبيرِ وَ الصَّغيرِ وَايّاكَ اَنْ تُعاقِبَ فَتَعْظُمَ الذَّنْبُ وَ تُهَوَّنَ الْعَتْبُ ؛
از غيرت نابه جا بپرهيز؛ چرا كه اين كار، زنان درستكار را به لغزش مى كشانَد؛ اما بركارزنان، نظارت داشته باش و هرگاه گناهى از آنان ديدى، چه بزرگ و چه كوچك، ازطريق نشان دادن ناخشنودى خويش، با آن برخورد كن و از مجازات كردن بپرهيز، چراكه گناه، بزرگ و تذكّر، كم اثر مى گردد.
تحف العقول، ص ۸۷