موضوع: "مكارم الاخلاق"
باسمه تعالي
دلايل مخالفت امت ها با انبيا
يكى از عللى كه موجب مىشد اكثر امتها در ابتداى بعثت انبيا با انبيا مخالفت كنند اين بود كه انبيا انسان ها را به پذيرفتن معاد دعوت مىكردند و پذيرش اين دعوت براى بعضى از انسان ها بسيار دشوار بود؛ آنان براى خود خدايانى مىساختند و آن ها را پرستش مىكردند، امّا به خداى واقعى ايمان نمىآوردند. زيرا لازمه پذيرش توحيد، پذيرفتن معاد و زندگى پس از مرگ است و چون آنان قدرت خدا را محدود مىپنداشتند، نمىتوانستند بپذيرند كه خداى آنان مىتوانند دوباره آنان را زنده كند و آنان نتايج اعمال خود را در دنياى ديگرى مىبينند. پذيرفتن معاد به اين معنا است كه روزى همه اعمال و كردار انسان ها محاسبه مىشوند و
﴿ صفحه 284﴾
انسان ها به جزاى اعمال نيك و بد خود مىرسند؛ و كافران گمان مىكردند كه اگر از ابتدا آن را انكار كنند، راحت و آسوده خواهند بود و مىتوانند به راحتى به ارضاى اميال خود بپردازند.
بهترين راه براى پذيرفتن معاد، دقت در قدرت خداست. او همان گونه كه انسان ها را از نيستى به هستى آورد، مىتواند بار ديگر آنان را زنده كند. قرآن كريم مىفرمايد:
«اَيَحْسَبُ الاِْنْسانُ اَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قادِرِينَ عَلَى أَنْ نُّسَوِّى بَنانَهُ بَلْ يُرِيدُ الاِنْسانُ لِيَفْجُرَ اَمَامَهُ» 1
آيا آدمى مىپندارد كه ما ديگر، ابداً استخوان هاى او را باز جمع نمىكنيم؟ بله ما قادريم خطوط سر انگشت او را نيز دوباره، مانند قبل، برگردانيم؛ بلكه انسان مىخواهد آنچه در پيش دارد همه را به فجور و هواى نفس بگذراند.
1ـ قيامة / 75.
ادامه دارد..
منبع:http://www.mesbahyazdi.ir/node/1671
باسمه تعالي
اگر دوست داشتن را كيفيت نفسانى بدانيم، اين كشش، شوق، ميل و دوست داشتن غير از علم است؛ در اين مقوله عنصر اختيار دخالت دارد؛ شخصى ممكن است با آنكه يقين دارد، نخواهد و نپذيرد. قرآن كريم درباره فرعونيان مىفرمايد:
«وَ جَحَدُواْ بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها اَنفُسُهُمْ ظُلْماً و عُلُوّاً…» 1و با آنكه يقين داشتند، به سبب لجاجت و ظلم و برترى طلبى آن ها را انكار كردند….بعد از آنكه آيات الهى و آن معجزات عظيم به دست حضرت موسى (ع) ظاهر شد، با آنكه فرعونيان يقين كردند كه حضرت موسى (ع) پيامبر خدا است و اين معجزات از طرف اوست، ولى به سبب لجاجت، ستمگرى و برترى طلبى خود، آن ها را انكار كردند و پيامبر خدا را ساحر و مسحور ناميدند؛ آنان در دلشان يقين داشتند، امّا ايمان نياوردند و انكار كردند. حضرت موسى (ع) خطاب به فرعون مىفرمايد:
«قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا اَنْزَلَ هؤُلاءِ اِلاَّ رَبُّ السَّموات والأَرْضِ…» 2
موسى گفت: «حقّاً و يقيناً مىدانى كه اين آيات را جز پروردگار آسمان ها و زمين نازل نكرده است… .»
1ـ نمل /14.
2ـ اسراء /102.
در اين آيه دو ادات تأكيد «لام و قد» آمده است؛ يعنى حقاً و يقيناً مىدانى كه اين آيات را جز خدا، پروردگار جهان، نازل نكرده است؛ با اين وجود، فرعون گفت:
«و قالَ فِرْعَوْنُ يا ايُّهَا المَلاَُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ اِله غَيْرى…» 1
و فرعون گفت: «اى بزرگان قوم! من هيچ كس ديگرى را جز خودم، خداى شما نمىدانم… .»
و ايمان نياورد، ولى زمانى كه در دريا غرق شد، گفت:
«… قَالَ امَنْتُ اَنَّهُ لاَالهَ اِلاَّ الَّذِى امَنَتْ بِهِ بَنُوا اِسرائيلَ و اَنَا مِنَ المُسْلِمِينَ» 2
… فرعون گفت: «من ايمان آوردم و شهادت مىدهم كه خدايى نيست، مگر آن كه بنى اسرائيل به او ايمان دارند و من نيز تسليم فرمان اويم.»ولى چون اين سخن او از روى اضطرار بود، پذيرفته نشد. پس ايمان توسط مقدمات قهرى حاصل نمىشود و عنصر اختيار در تحقق آن نقش دارد.براى تحقق ايمان يقين صد در صد لازم نيست؛ با ظن قوى نيز مىتوان ايمان آورد؛ يعنى، دل را با آن ظن قوى همراه كرد و به احتمال خلاف آن توجهى ننمود و آن را پذيرفت. ولى بدون داشتن علم يا مرتبه اى از ظن نمىتوان ايمان آورد. بسيارى از كسانى كه در صدر اسلام به پيامبر (ص) ايمان مىآوردند در آغاز، نسبت به اسلام يقين كامل نداشتند و بدين علت، برخى از آنان كه به مرور شبهاتى برايشان پيدا مىشد، مرتد شده، از اسلام خارج مىشدند.
1ـ قصص / 38.
2ـ يونس / 90.پس ايمان به سبب اعتقاد و تمايل به يك موضوع حاصل مىشود. اعتقاد داراى شدت و ضعف است و از ظن تا كامل ترين نحوه يقين قابل افزايش است و تمايل نيز از ميل سطحى تا عالى ترين مراتب عشق قابل تغيير است. اين دو عنصر به مقدار شدت و ضعف خود بر قدرت ايمان تأثير مىگذارند؛ هر چه اعتقاد و شوق انسان نسبت به موضوعى بيشتر باشد، به همان نسبت بر قوّت ايمان به آن موضوع افزوده مىشود و با كاهش اعتقاد و تمايل، از شدّت و قوّت ايمان كاسته مىگردد.
بنابراين، براى كسب ايمان كامل لازم است اعتقاد خود را تقويت نموده، دلايل متقن ترى براى ايمان بيابيم و نيز موانع قلبى پذيرش ايمان را برطرف سازيم.
منبع:http://www.mesbahyazdi.ir/node/1671
باسمه تعالي
نعمتهاى بزرگ مادى همواره با خود آفاتى به همراه دارند؛ هر چه نعمت مادى بيشتر، گرفتارى و دردسر و غصه آن نيز بيشتر است؛ امّا نعمتهاى معنوى اين گونه نيستند؛ آن ها هر چه عالى تر باشند، لذت، سعادت و كمال آن ها نيز بيشتر خواهد بود؛ بنابراين، بايد در مورد امور معنوى همت خود را متوجه بالاترين مراتب ايمان و يقين نمود و از خدا براى كسب آن ها يارى خواست.ايمان داراى درجاتى است و قابل افزايش و كاهش است. قرآن كريم مىفرمايد:
«…. و اِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ اياتُهُ زَادَتْهُمْ اِيماناً…» 1
… و چون آيات خدا را بر آنان تلاوت كنند بر مقام ايمانشان بيفزايد… .
امام (ع) در اين دعا از خداوند بالاترين درجات ايمان را طلب مىكند كه هيچ كاستى نداشته باشد. شايد دليل اينكه امام (ع) در مورد يقين به «بهترين» تعبير نموده، اين است كه حقيقت يقين اعتقاد صد در صد قطعى
1ـ انفال / 2.
است كه احتمال خلاف آن نمىرود؛ بنابراين، نمىتوان گفت كه يقين مراتب يا كم و زيادى دارد، امّا مىتوان براى آن انواعى برشمرد. كيفيت يقين ها با هم متفاوت است؛ يك نوع آن يقينى است كه از راه استدلال حاصل مىشود و به آن علم اليقين مىگويند و نوع ديگر آن يقينى است كه با كشف و شهود حاصل مىشود و به آن عين اليقين مىگويند و نوع سوم آن كه با يافتن حقيقت و اتصال به آن حاصل مىگردد، به آن حق اليقين اطلاق مىشود.
براى تقريب به ذهن مىتوان اين موضوع را به شربت گوارايى كه در ليوانى وجود دارد تشبيه كرد: فردى آن را نديده است، ولى توسط مخبر صادقى به وجود آن پى مىبرد؛ فرد ديگرى آن شربت را در ليوان مىبيند و فرد سوم، اين شربت را مىچشد. در اينجا هر سه نفر به وجود اين شربت يقين دارند، امّا نحوه يقين هر كدام متفاوت است. شايد منظور از «افضل» در اين دعا نحوه كامل تر و بهترين يقين است، كه معمولاً علماى اخلاق آن را به حق اليقين تعبير مىكنند.
تفاوت ايمان و اعتقاد
پيدايش علم و ادراك و اعتقاد اختيارى نيست؛ ممكن است مقدمات بعيده آن ها اختيارى باشد، ولى با فراهم آمدن آن مقدمات، بدون آنكه انسان بخواهد اعتقاد براى او حاصل مىشود. انسان فردى را در پيش روى خود مىبيند و يقين مىكند كه آن شخص در آنجا حضور دارد، يا بى اختيار دست بر روى آتش قرار مىگيرد و مىسوزد و از آن يقين حاصل مىشود كه آتش سوزاننده است. ممكن است انسان مطالبى را بداند، بدون آنكه بخواهد؛ حتى ممكن است از اين كه به آن مطالب آگاهى يافته است در خود احساس ناراحتى كند. ولى براى كسب ايمان، غير از اعتقاد يقينى يا ظنّى، بايد قلب نيز آمادگى داشته باشد؛ دل نيز بخواهد و جذب آن شود.
منبع:http://www.mesbahyazdi.ir/node/1671
راه وصول به كاملترين مراتب ايمان و برترين يقين
امام (ع) پس از ذكر صلوات مىفرمايد:«و بَلِّغْ بايمانى اَكْمَلَ الاْيمان واجْعَلْ يقينى اَفْضَلَ اليقين»كامل ترين مراتب ايمان را به من مرحمت كن و يقين من را برترين يقين قرار بده.وقتى كه انسان از خدا امور معنوى را طلب مىكند، بايد بهترين و بالاترين مراتب آن را بخواهد. معمولاً ما در مورد نيازهاى مادى و دنيوى خود طالب بهترين ها هستيم و از خدا نيز آن را طلب مىكنيم، ولى براى1ـ از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده است كه فرمود: اذا كانت لك الى الله سبحانه حاجة فابدء بمسألة الصلوة على النبى (ص) ثم سل حاجتك، فانّ الله اكرم من ان يسأل حاجتين، فيقضى احداهما و يمنع الاخرى. نهج البلاغه، كلمات قصار / 361.2ـ از ابى عبدالله (ع) نقل شده است كه فرمود: من كانت له الى الله عزّ و جل حاجة، فليبدء بالصلوة على محمد و آله، ثم يسئل حاجته، ثم يختم بالصلوة على محمد و آل محمد؛ فان الله عزّ و جل اكرم من ان يقبل الطرفين و يدع الوسط، اذا كانت الصلوة على محمد و آل محمد لا تحجب عنه. وسائل الشيعه، ج 4 / 1137.
كسب سجاياى انسانى به مرتبه پايين آن اكتفا مىكنيم؛ اگر بلند همت باشيم سعى مىكنيم واجبات خود را انجام داده و از محرمات دورى جوييم، تا به آتش جهنم گرفتار نشويم. امّا امام (ع) در اين دعا به ما تعليم مىدهد كه كوتاه همت نباشيم و در دعاهاى خود ايمانى مانند ايمان انبيا و يقينى مانند يقين صدّيقين از خدا طلب كنيم، تا اگر لياقت كسب آن مراتب عالى را نداشتيم، خدا به اندازه ظرفيت ما، آن را به ما عطا كند.
منبع:سايت ايت الله سبحاني
باسمه تعالي
بخش اول شرح
«اللهمَّ صَلِّ عَلى مُحمد وَ الِهِ»
دعاى صالحان
همه دعاهاى وارد شده از سوى ائمه اطهار (ع) وسيله گرانبهايى براى تقرب به خداى متعال هستند، ولى برخى از دعاها مزاياى ديگرى نيز دارند؛ گنجينه هايى از علوم و معارف اهل بيت(ع) در آن ها ذخيره شده است، كه با دقت در آن ها مىتوان به اندازه ظرفيت، فهم، معرفت و دقت خود از معارف بلند و گرانبهاى آن ها بهره جست. دعاى مكارم الاخلاق1از جمله آن ها است. هر فراز اين دعاى شريف حاوى پيامها و درسهاى مهمى براى انسان است. همان طورى كه از نام اين دعا پيداست، موضوع اين دعا متمركز در مسائل اخلاقى است و با دقت در مضامين آن مىتوان به نكات بسيار ارزشمند اخلاقى دست يافت.نام اين دعا به ما يادآور مىشود كه در مقام درخواست از خداى متعال، نبايد تنها به امور مادى و دنيوى توجه داشت. شايد اكثر كسانى كه دعا مىكنند، بيشتر متوجه نيازهاى مادى جسمانى، اجتماعى و… خود هستند و كمتر توجه دارند كه كسب فضايل اخلاقى نيز نيازمند درخواست از خداست؛ بلكه به همان اندازه كه فضايل اخلاقى از امور مادى برترى دارد، بايد براى به دست آوردن آن بيشتر و عميق تر دعا كرد.
ما معمولاً زمانى به سراغ دعا مىرويم و از خدا طلب كمك مىكنيم كه احساس كنيم وسايل مادى براى رفع آن حاجت در اختيار ما نيست.
«فاِذا رَكِبُواْ فِى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» 1
زمانى كه در وسط دريا امواج خروشان و سهمگين بلند مىشود و انسان خود را در معرض غرق شدن مىبيند، آنگاه دست به دعا برمى دارد؛ وقتى كه با مشكل بزرگى روبرو مىشود و رفع آن را در توان خود نمىبيند، از خدا طلب يارى مىنمايد. در حالى كه بايد هر چيزى را كه طالبيم و بقاء آنچه را كه داريم تنها از خدا بخواهيم، زيرا عالم هستى تحت قدرت اوست؛ سر رشته دار همه اسباب و مسببات اوست و نيز آنچه خدا به ما عطا مىكند، خود ضمانت بقاء ندارد و بقاء آن به دست خداست. و از اين نظر تفاوتى ميان احتياجات پيش پاافتاده و نيازهاى معنوى و اساسى انسان وجود ندارد.
كارگرى كه صبح از خانه بيرون مىآيد تا براى كسب روزى حلال به كار خود مشغول شود، بايد بينديشد كه دست، پا، چشم، عقل، حيات و نعمتهاى بى شمار ديگرى كه در اختيار اوست، همه از جانب خداست و اگر
1ـ عنكبوت / 65.
﴿ صفحه 277﴾
در هر كدام از اين اسباب خللى حاصل شود، او به خواستهايش نمىرسد؛ پس بايد همراه با تلاش و كوشش، نيازهاى خود را از خدا بخواهد.
دانشجويى كه مشغول تحصيل علم است، بايد در پى تحصيل علم تلاش كند، امّا بداند كه استاد، هم مباحثه، كتاب، گوشى كه مىشنود، فهمى كه درك مىكند، سلامتى و… همه از خداست و اگر هر كدام از آنها قوام نيابد، او نمىتواند به تحصيل علم بپردازد؛ پس بايد از خدا بخواهد كه اسباب علم آموزى را براى او فراهم آورد.
يكى از نيازهاى اساسى انسان تحصيل مكارم الاخلاق و سجاياى انسانى است. درست است كه بايد با تلاش و كوشش اخلاق سيئه را از خود دور ساخت و فضايل اخلاقى را جانشين آن ها نمود، ولى چون اختيار همه اسباب و مسببات تنها به دست خداست، بايد توفيق كسب آن ها را از خدا خواست. اين اسباب و وسايط كه در نظام خلقت وجود دارند، همگى مجارى فيض خدايند.
ذكر صلوات براى استجابت دعا
ذكر صلوات بر محمّد و آل محمد نشانه ادب در مقابل پيامبر اكرم (ص) و موجب استجابت دعاست. در بعضى از روايات تصريح شده است كه براى استجابت دعا، آن را با صلوات بر محمّد و آل محمّد آغاز كنيد، زيرا صلوات بر محمّد و آل محمّد همواره مستجاب است و خدا كريم تر از آن است كه دعاى اوّل را مستجاب كند و دعاى دوّم را مستجاب ننمايد.1 و در روايات ديگرى آمده است كه دعايتان را با صلوات شروع و با آن ختم كنيد، تا دعاى شما بين دو دعاى مقبول واقع شود و مستجاب گردد، زيرا خدا كريم تر از آن است كه اوّل و آخر دعا را مستجاب كند و وسط آن را مستجاب ننمايد.2
در اين دعاى شريف نيز در ابتداى دعا و در پايان هر چند فرازى از آن، صلوات بر محمّد و آل محمّد ذكر شده است.
منبع:پايگاه اطلاع رساني آثارآيت الله مصباح يزدي